حق داریم،چون حس دیده شدن در ما موج میزنه دوست داریم ساپورت بپوشیم برامونم مهم نیست که جزء به جزء پامونو نشون میده نفر اول از کنارمون رد میشه و نگامون میکنه
حق داریم،چون حس دیده شدن در ما موج میزنه دوست داریم ساپورت بپوشیم برامونم مهم نیست که جزء به جزء پامونو نشون میده نفر اول از کنارمون رد میشه و نگامون میکنه نفر دوم نگامون میکنه و نفر سوم بعد از نگاهش یه جمله هم بهمون میگه با نفر چهارم هم تماس تلفنی برقرار میشه و ما خوشحال از اینکه دیده شویم روی ابرها در پروازیم بعد با یکی از همین آدم هایی که خوب ما رو دیده و همه زیبایی ها بی چون و چرا تقدیمش شده تمام زندگیمونو می گذرونیم و ما هم بی خیال آبرو و هر چیز دیگه ای به خواسته هایش پاسخ میدیم یا حتی خانمی که دست در دست همسرش که برای یک عمر متعهد مسئولیت در قبال او شده خیلی راحت با چشمش و لبخندش به یاوه گویی های اطرافیانی که قصدی به جز لذت ندارن جواب میده.
چقدر دردناکه…
یه زمانی که حتی بوی اسلام هم زیاد نپیچیده بود راحبه های مسیحی کلیساها،زنان زرتشتی اصیل ایرانی همه حجاب داشتن تا اینکه بوی اسلام پچید.زن مسلمون کسی بود که راه هر هوس بازی رو بسته بود الگو بود.اقلیتی بودند که چادر نداشتند. اما الان چادری ها اقلیت شده اند ما الگوی یهودی و مسیحی شده بودیم زنان محجبون،مردای یاکمون اما حالا همه رسیدیم به این ضرب المثل “هر چه بگند و نمکش می زنند،وای به روزی که بگند و نمک” سوالی که همه از من می پرسن که وقتی همه می پوشن،همه زیبا شدن و اکثریت با ساپورت زیبا شدن چرا من نباشیم؟
جواب این دوستان عزیز رو با یه تحلیل روانشناسی میدم.روانشناسا میگن کسی که به جسمش بیشتر از روحش اهمیت میده و زیبایی های روحی رو نادیده می گیره بعد یه مدت دچار بیماری زخم روح میشه (البته ناگفته نمونه برای اطمینان به مطب یه دکتر اعصاب مشهور هم سر زدم و به درستی گفته ها رسیدم چون دیدم که ۹۰ درصد از خانمهایی که به دکتر مراجعه می کنند بی حجاب هستندو ۹۰ درصد اونها دوستای ساپورت پوش) روح خواستار تعالیه خواستار بنده واقعی خدا بودن ولی جسم خلاف دستور روح عمل می کنه و تبدیل به یه مترسک میشه”روح زخم میخوره”روح خواستار بیشتر فهمیدنه و مطالعه.
ولی جسم داره توی وایبر و وی چت و واتس اپ واسه بقیه پی ام هایی که اکثرشون بی محتواست میزاره و لبخند رضایت میزنه و از لایک های زیادی که واسش زدن تعریف می کنه.
“روح زخم میخوره”آنقدر چشای شوهرش توی مسیر محل کار و خونه سیر شده که دیگه زیبایی هاش قابل دیدن نیست این بار قضاوت به عهده خودت که روح زخم میخوره یا نه؟بعد از یک مدت تبدیل میشه به یه آدم منزوی که ارتباط کلامی خیلی کمی داره و خودشو یه آدم بی هدف می بینه و بالاخره انسانیتش ازش میپرسه،خوب!چی دستگیرت شد؟
جز اینکه در اکثر موارد اون انسانیت زمانی به سراغش میاد که بهای گرونی واسش فروخته .وقتش نیست یه کم به خودمون بیاییم؟گوشهایمون مشکل پیدا کردن یا خودمون نمی خوایم ندای روحمونو بشنویم .بیایم خودمون داروی اعصاب خودمون باشیم.
بیایم تک رنگ جماعت باشیم نه همرنگ جماعت.